بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

ماندن یا رفتن

ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن.  

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...

دکتر علی شریعتی



ادامه سخنان دکتر شریعتی در ادامه ....


ازدست دادن کسی که دوستش داریم خیلی دشواراست. اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که کسی کسی را از دست نمیدهد؛ زیرا‎ ‎مالک آن نیست ، و‎ ‎این یعنی آزادی،داشتن بهترینهای دنیا بدون آنکه صاحبشان باشی. 



 آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
.
.

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند…. فقط از فهمیدن تو می ترسند.
.
.
.
 کویر! کویر نه تنها نیستان من و ماست که نیستان ملت ماست و روح و اندیشه و عرفان و ادب و بینش و زندگی و سرشت و سرگذشت و سرنوشت ما همه است.

.

.
.
روحی که هم معنی دوست داشتن را می فهمد و هم زیبایی اشک را ،هم می جنگد و هم می داندکه سر بر زانوی مهربان او نهادن ودر زیر دستهای نوازشگرش -که دو مسیح خاموش اند- لذت تسلیم رام بودن ، از شکوه آدمی نمی کاهد!
.
.
.
تصویر همه از یک زندگى مطلوب و یک دنیاى ایده آل بیشک یکى نیست. اما با اینهمه مقولات و مفاهیم معینى در طول تاریخ چند هزار ساله جامعه بشرى دائما بعنوان شاخص هاى سعادت انسان و تعالى جامعه به طرق مختلف برجسته و تکرار شده اند، تا حدى که دیگر بعنوان مفاهیمى مقدس در فرهنگ سیاسى توده مردم در سراسر جهان جاى گرفته اند. آزادى، برابرى، عدالت و رفاه در صدر این شاخص ها قرار دارند.تمام مبارزات طبقاتی در تاریخ بشری بر همین مبنا بوده و هست…
.
.
.
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم .
.
.
.
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند. 
.
.
.
و هر روز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد…
و قرن هاست که او؛
عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و
شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند
ودر قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن
و درد های منقطع قلب مرد;سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده
و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در
قلب مالامال از درد…! و این, رنج است
.
.
.
هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود
هر لحظه دردی سر بر می‏دارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند
این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟ 
.
.
.
دکتر علی شریعتی
«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم 
.
.
.
هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند 

نظرات 5 + ارسال نظر
86 سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام فونتش خیلی بدبود

متوجه نمیشم 86 عزیزم!! فونت مطلب بده؟ فونت همیشگیست...

سیدفخرالدین جمعه 24 آذر 1391 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.physics92.blogfa.com

درخواست تبدل لینک

سیدفخرالدین جمعه 24 آذر 1391 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.physics92.blogfa.com

درخواست تبادل لینک

saba..razie یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 01:12 ب.ظ http://newtoon92.blogfa.com/

سلام:
پست قشنگی بود
با تبادل لینک موافقید؟؟؟

عارفه... شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 08:09 ق.ظ http://physicguilanv.blogfa.con

باسلام..

مطلب خیلی قشنگی بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد