بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

مکانیک سماوی

نگاه اجمالی
مکانیک سماوی محدودهای از فیزیک فضا را تشکیل میدهد که در آن حرکت اجرام آسمانی مورد مطالعه قرار میگیرد. در مکانیک سماوی از موضوعات مکانیک کلاسیک و روابط و قوانین آن استفاده میگردد.....

ادامه مطلب ...

رمضان کریم

سلام

اول سلام به آقا مسعود باید بگم من از شما عذر میخوام من تا امروز وبلاگ سر نزده بودم...

و الان جوابه سوالتون رو واستون ایمیل کردم

دوم این که فرا رسیدن ماه رمضان کریم رو به شما تبریک میگم ما رو از دعایه خیرتون بی نصیب نزارید

سوم اینکه دوستانی که مطلب نوشتید ازتون متشکرم

موفق باشید

تاریخ علم مکاترونیک

در ادامه مطلب حتما بخوانید اگر که علاقمند هستید ...

ادامه مطلب ...

اینشتین ومکانیک کوانتوم

همیشه وقتى سخن از اینشتین به میان مى آید، ذهن ها متوجه نظریه نسبیت و پیامدهاى انقلابى آن در فیزیک مى شود. اما کمتر کسى این نکته را به خاطر مى آورد که اینشتین همانطور که در اولین انقلاب علمى قرن بیستم یعنى نظریه نسبیت سهیم بود.... ادامه مطلب ...

نیمه شعبان مبارک...

اما هنوز این مرد تنهای پرشکیب، با کولبار شوق خود راه می‌سپارد، تا از دل این تیرگی، نوری برآرد ... و همچنان در هر کناری، شمعی می‌گذارد، چرا که اعجاز انسان را، هنوز امید دارد ...

............

با آرزوی بهترین ها برای شما...

روزهای هفته

به تماشای چه اید؟
ای همه منتظران
نیست در سر هوس بال و پری
نیست در سینه هوای سفری
یک نفر گفت:
که باید برود
کوله بارش را بست
زندگی در چمدانش جا شد
خستگی هایش رفت
...
روزها مثل همند
همه تکرار همند
صبح و ظهر است و غروب
مثل یک بازی خوب
...

جمعه روز شستشوی زندگیست
*
زندگانی جاریست
آب ها سرشارند
سیب ها پر بارند
عاشقان بیدارند
غصه ها بسیارند
خواب دیدم شاید
قلب ها بیمارند
و گروهی شاید
حرف هایی دارند
...
خاک پیمانه پیدایش ماست
این حقیقت زیباست
...
گوش کن فردا را
مرد نقاش سخن ها دارد
گفت:
شنبه آبیست

روز بعدش سبز است
و دوشنبه زرد است
و سه شنبه طوسی
روز بعدش سرخ و ...
روز بعدش خاکی
*
جمعه هم بی رنگ است
روز بی همتاییست
*
زندگی تکرار است
آخرش تنهاییست
...
 

با همین دل و چشمهایم ، همیشه....

با همین چشم ، همین دل
 دلم دید و چشمم می گوید
آن قدر که زیبایی رنگارنگ است ،‌هیچ چیز نیست
 زیرا همه چیز زیباست ،‌زیباست ،‌زیباست
و هیچ چیز همه چیز نیست
 و با همین دل ، همین چشم
چشمم دید ، دلم می گوید
 آن قد که زشتی گوناگون است ،‌هیچ چیز نیست
زیرا همه چیز زشت است ،‌ زشت است ،‌ زشت است
 و هیچ چیز همه چیز نیست
 زیبا و زشت ، همه چیز و هیچ چیز
 وهیچ ، هیچ ، هیچ ، اما
با همین چشم ها و دلم
 همیشه من یک آرزو دارم
 که آن شاید از همه آرزوهایم کوچکتر است
از همه کوچکتر
و با همین دل و چشمم
 همیشه من یک آرزو دارم
 که آن شاید از همه آرزوهایم بزرگتر است
 از همه بزرگتر
 شاید همه آرزوها بزرگند ، شاید همه کوچک
 و من همیشه یک آرزو دارم
 با همین دل
 و چشمهایم

 همیشه


اخوان ثالث

منزلی در دوردست

منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را
اینچنین دانسته بودم ، وین چنین دانم
لیک
ای ندانم چون و چند ! ای دور
تو بسا کاراسته باشی به ایینی که دلخواه ست
دانم این که بایدم سوی تو آمد ، لیک
کاش این را نیز می دانستم ، ای نشناخته منزل
که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه
یا کدام است آن که بیراه ست
 ای برایم ، نه برایم ساخته منزل
نیز می دانستم این را ، کاش
 که به سوی تو چها می بایدم آورد
 دانم ای دور عزیز !‌ این نیک می دانی
 من پیاده ی ناتوان تو دور و دیگر وقت بیگاه ست
 کاش می دانستم این را نیز
که برای من تو در آنجا چها داری
 گاه کز شور و طرب خاطر شود سرشار
می توانم دید
از حریفان نازنینی که تواند جام زد بر جام
تا از آن شادی به او سهمی توان بخشید ؟
 شب که می اید چراغی هست ؟
 من نمی گویم بهاران ، شاخه ای گل در یکی گلدان
 یا چو ابر اندهان بارید ، دل شد تیره و لبریز
 ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست ؟


مهدی اخوان ثالث