من یه ایرانی افغانی ترک آمریکاییم/یه روسم عربم چینییم آفریقاییم--
من یه یهودی زرتشتی مسیحی بهاییم/ هندو مسلمونمو بی مذهبمو بوداییم--
یه ایرانی ام که صفا و سادگی رسممه/یه افغانی ام که تاریخم پر ستمه--
من یه کردم که رفیقم کوه و تفنگه/یه فلسطینم که چهل پنجاه سال تو جنگه--
یه آفریقایی سیاه مثل عمق جنگل/اونی که رفتار میشه باهاش مثل انگل--
یه آلمانی ام که از نازی ها سیلی خورده/یه حزب که واسه جنایتش آبرومو برده--
یه آمریکایی که دس تو دس عراقیا/گریه کردیم تو این جنگ و مرگ و غوغا--
یه اشک قشنگ از چشم یه تبتی/که میسوزه تو حسرت آزادی مملکتی--
یه ایرانی ام که پرچمم و گم کردم/وسط این همه اسم و رسم سردر گمم--
به هر شکل و لباس و زبون تو هر مملکتی ام /به نام عشق و آزادی و انسان حثییتم--
به اینکه همه مثل همیم و فقط این یه اصل /به نام انسانیت که زیباترین رسمه--
::شاهین نجفی::
::به وبلاگ بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار خوش آمدید::
<<تا بارگذاری کامل وبلاگ صبر کنید >>
؛؛با ارسال ایمیل خود شما هم میتوانید در وبلاگ بنویسید؛:
به بایگانی ومطلب های گذشته نیز سر بزنید
ادامه...
از این بلاتکلیفی ها ،من هم متنفرم... ازین که تو جاده ی زندگی رهات می کنند و بعضی وقت ها نمیدونی که داری به کجا میری....! امیدوارم همه اون روزنه ی روشن رو تو جاده ی زندگیشون پیدا کنند
یه جایی خوندم که سخترین چیزی که تو زندگی باید یاد بگیریم اینه که بدونیم از کدوم پل باید بگذریم و کدوم یکیشونو باید نابود کرد. اره خیلی سخته، خلاصه دل منم خونه از این روزگار ولی میگن آخر همه چیز خوبه اگه خوب نباشه مطمئن باش که آخرش نیست. دیگه باید توکل کرد و پیش رفت.
سلام دوباره.دیگه خبری از هیچ کی تو این وبلاگ نیست.فک کنم مدیر سایت هم وبلاگ خودشو فراموش کرده.من امشب خیلی دلم هوای اون روزا رو کرده،منظورم دوران کارشناسیمه.هر جا که هستید برای همتون آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم. فقط گاهی اوقاتم به خاطراتتون سر بزنید.....
سلام همراه وبلاگ خودت والله این مدت مشغول کنکور بودم و خوب همیشه اما خاطره ها در ذهن هستن حداقل واسه من یکی که اینطوره
سلام حاشیه س دیگه جرراد جون! کی دلتو شکسته؟ بقال سر کوچه تون یا مثلا اون آقاهه که تو صف نونوایی جا زد یا ...؟؟ اقا من هرچی تو خاطراتم می گردم ((پریناز)) پیدا نمی کنم! چند حالت وجود داره: یا کلا خاطره ی مشترکی نیست یا حافظه من یاری نمی کنه یا اسم یه اسم مستعاره . شما منو راهنمایی کنین.
مموتی جون دمت گرم حاله این جوات رو بگیر تا دیگه اینقدر مود غم نگیره...
آهان حالا گرفتم! نه مموتی اونجوریایی که فکر میکنی نیست راجع به اون سوالتم بگم که فکر کنم گزینه اول درسته! چون منم تو خاطرات تو کسی رو به این اسم نمیشناسم
سلام دوباره به مدیر وبلاگ.خوشحالم که وبلاگتونو فراموش نکردید.آخه این وبلاگ تنها وبلاگیه که میشه گاهی اومد و سری به دوستان قدیمی و همکلاسی هایی زد که دنبال "پریناز" در خاطراتشان می گردند...!!!! من گفتم به خاطراتتون سر بزنید ،نگفتم دنبال شخص خاصی تو خاطراتتون بگردید!!!! خاهش می کنم تو این دوران تنهایی که دارم می کشم شما دیگه وبلاگتونو فراموش نکنید و حتما حتما مطلب بذارید...ممنون
سلام دوست گرامی برنامه ایی واسه آینده وبلاگ دارم حتما حتما با ما بمونید
چاقوش کنده
سلام
واسه من که سخت میگذره.
آقا ما که زندگی نمی کنیم. جون دادا فقط زنده ایم.
از این بلاتکلیفی ها ،من هم متنفرم... ازین که تو جاده ی زندگی رهات می کنند و بعضی وقت ها نمیدونی که داری به کجا میری....!
امیدوارم همه اون روزنه ی روشن رو تو جاده ی زندگیشون پیدا کنند
یه جایی خوندم که سخترین چیزی که تو زندگی باید یاد بگیریم اینه که بدونیم از کدوم پل باید بگذریم و کدوم یکیشونو باید نابود کرد. اره خیلی سخته، خلاصه دل منم خونه از این روزگار ولی میگن آخر همه چیز خوبه اگه خوب نباشه مطمئن باش که آخرش نیست. دیگه باید توکل کرد و پیش رفت.
قشنگ بود
سلام به همه
امروز یکی بدجوری دلمو شکوند... کسیو پیدا نکردم باهاش درددل کنم اینجا مینویسم بلکه آروم شم!
الهی...مشکلی نیست جواد جان دل این روزا واسه شکستنه دست و پات نشکنه
سلام
من که هیش وقت تجربه خنجر بر گلودم گذاشتن رو نداشتم
ایشالله که نداشته باشم
انشالله
سلام بچه ها
دیگه تاارشدچیزی نمونده***من فقط چندتادرس خوندم وکاملاناامیدم*
اقاهمدم حتمایه جایی دل یه نفروشکستی....
انشالله که نتیجه خوبی گرفته باشی 86 ی عزیز نظرت رو حتما بزار تویه وبلاگ
این همدمم همش دوس داره حاشیه درست کنه واسه خودش!!!!
سعی کنید تو زندگیتون دل کسی رو نشکنین...
اگه شکستین خردش نکنین...
اگه خردش کردین زیر پا لهش نکنین...
اگه لهش کردین حداقل جمش کنین بریزین تو آشغالی که کوچه خیابونو کثیف نکنه!!!!
نمیدونم چی بگم
سلام دوباره.دیگه خبری از هیچ کی تو این وبلاگ نیست.فک کنم مدیر سایت هم وبلاگ خودشو فراموش کرده.من امشب خیلی دلم هوای اون روزا رو کرده،منظورم دوران کارشناسیمه.هر جا که هستید برای همتون آرزوی موفقیت و سرافرازی دارم.
فقط گاهی اوقاتم به خاطراتتون سر بزنید.....
سلام همراه وبلاگ خودت
والله این مدت مشغول کنکور بودم و خوب همیشه اما خاطره ها در ذهن هستن حداقل واسه من یکی که اینطوره
مموتی جونم حاشیه کجا بود؟
جناب86* آخه به من میاد دل شکسته باشم آخه؟
پ کجان این مدیرای سایت؟؟؟ چرا مسوولین پاسخگو نیستن؟
واقعا چرا مسئولین پاسخگو نیستن!!!
یاد تاریخ آلمان بعد از جنگ جهانی اول میفتم ...شاید، چیزی...
سلام
حاشیه س دیگه جرراد جون! کی دلتو شکسته؟ بقال سر کوچه تون یا مثلا اون آقاهه که تو صف نونوایی جا زد یا ...؟؟
اقا من هرچی تو خاطراتم می گردم ((پریناز)) پیدا نمی کنم! چند حالت وجود داره: یا کلا خاطره ی مشترکی نیست یا حافظه من یاری نمی کنه یا اسم یه اسم مستعاره . شما منو راهنمایی کنین.
مموتی جون دمت گرم حاله این جوات رو بگیر تا دیگه اینقدر مود غم نگیره...
آهان حالا گرفتم! نه مموتی اونجوریایی که فکر میکنی نیست
راجع به اون سوالتم بگم که فکر کنم گزینه اول درسته! چون منم تو خاطرات تو کسی رو به این اسم نمیشناسم
من اینجا نظری ندارم
سلام دوباره به مدیر وبلاگ.خوشحالم که وبلاگتونو فراموش نکردید.آخه این وبلاگ تنها وبلاگیه که میشه گاهی اومد و سری به دوستان قدیمی و همکلاسی هایی زد که دنبال "پریناز" در خاطراتشان می گردند...!!!!
من گفتم به خاطراتتون سر بزنید ،نگفتم دنبال شخص خاصی تو خاطراتتون بگردید!!!!
خاهش می کنم تو این دوران تنهایی که دارم می کشم شما دیگه وبلاگتونو فراموش نکنید و حتما حتما مطلب بذارید...ممنون
سلام دوست گرامی برنامه ایی واسه آینده وبلاگ دارم حتما حتما با ما بمونید
فقط میتونم بگم دلم برای همتون تنگ شده، یاد دانشگاهمون، یاد گروه فیزیکمون، یاد اساتید الالخصوص دکتر فیض و ... واقعا بخیر. همیشه میگن وقتی آدم ی چیزی رو ازدست میده بعد قدرشو میدونه، هی... . بجه ها اگه اتفاق خوبی برامون افتاد بیاینو همدیگه رو باخبر کنیم من که خیلی خوشحال میشم. ها چطوره؟؟؟
سلام حتما هم همینطوره و راستی باز بیاین به وبلاگ تغییری کلی قرار بدیم