بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

توهمات مذهبی در مغز

آزمایشها نشان می دهد که نیمی از مردم بطریقی تجربیاتی شبیه تجربیات مذهبی در عمر خود داشته اند.

  • عصب شناسان نشان دادند که قسمت لب آهیانه  مغز در ایجاد حس "یگانگی با جهان" موثر است.

  • مردمی که دچار حملات صرعی میگردند گاهی در حین حملات خود با این تجربیات مواجه می شوند.

  • دانشمندان با ایجاد میدان مغناطیسی ( حدود 1 میکروتسلا ) در اطراف قسمتی از مغز (تمپورال لوب ) باعث شدند که تعدادی از آزمایش شوندگان حضور یک روح را در اطاق خود تجربه کنند . اما تمام آزمایشات نشان دهنده این امر است که آنچه مردم تجربه می کنند تابع اصول و اعتقاد خود آنها می باشد.

  • آیا نمی توان گفت که تمام آنچه که تجربیات و حقایق مذهبی می نامیم نوعی تجربیات شخصی است که در مغز روی می دهد ؟
      
      

  • تبیین عصب شناسی پدیده های فرا حسی

  • پائول چرچلند فیلسوف معروف ذهن و استاد دانشگاه سن دیه گو اخیراً مدلى جدید براى ادراک رنگ ها از سوى انسان پیشنهاد کرده است که به ادراک رنگ ها بسنده نمى کند و بسى از ادراکات دیگر انسانى را در برمى گیرد.

     چرچلند که معتقد است پژوهش هاى عصب شناسى نه تنها رفتار انسانى را تبیین مى کنند که تبیینى خوب از تجربیات فراحسى صورت مى دهند.
     وی مدلى براى عصب شناسى بصرى پیشنهاد کرده است که بر طبق آن فهم انسانى از فعالیت هاى عصبى مغز ناشى مى شود. به نظر وى این مدل بسیار شبیه پردازش تصاویر تلویزیونى است.
     او تصریح مى کند که همه انسان ها رنگ را به شیوه اى یکسان درک مى کنند و این ادراک ناشى از کیفیت پاسخ به رنگ است.
     اطلاعات نورى که از شبکیه مى گذرند به سوى سلول هاى عصبى رهسپار مى شوند که رنگ را ارزیابى مى کنند و بر طبق گونه اى نظام معادل سازى هر رنگ ارزش خاصى اخذ مى نماید و بنابراین رنگ خاصى اطلاق مى شود.
     به نظر چرچلند مى توان در اینجا مدلى ریاضیاتى ترسیم کرد که با آن معادله صورت گرفته در سلول هاى عصبى رابطه این همانى دارد که بر طبق آن مدل سه بعدى از پردازش بصرى مغز، رنگ هاى جهان طبیعى را باز مى نمایاند.

     به نظر این فیلسوف ذهن، این مدل نه تنها ادراک بصرى که پاره اى از تجربیات انفسى را نیز پیش بینى مى کند.

     او تصریح مى کند که بخشى از مغز که متکفل درک تصویر است قابلیت هایى به مراتب بیشتر از آنچه جهان از آن طلب مى کند را دارا است و مغز ما اطلاعات بصرى را بر مبناى یک وضعیت اولیه ترجمه مى کند .هنگامى که این مبناى اولیه تغییر کند ادراکات رنگى نیز حتماً تغییر خواهند کرد.
     چرچلند به این مدعا اکتفا نمى کند و معتقد است مدل پیشنهادى وى تأثیر بسیارى بر نظریه هاى اخلاقى و حقوقى نیز دارد چرا که مدل وى پیش بینى مى کند مکانیسم هاى عصب شناسى مشابه براى مفاهیم انتزاعى چه ها هستند. به نظر وى کودکان همانگونه که رنگ ها را مى شناسند از مفاهیمى چون اعتماد، عشق و وظیفه اطاعت و شناخت کسب مى کنند. بنابراین این مدل را مى توان براى ادارکات فراحسى نیز به کار برد.
     
    الهیات عصبی در سال ۱۹۹۹ کتابى با عنوان «ذهن عرفانى: کندوکاوى در بیولوژى تجربه دینى» The mystical Mind منتشر شد. «آندرو نیوبرگ» Newberg  و «دى آکیلى» نویسندگان کتاب که از سال ها پیش تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده بودند، معتقدند که :  ساختارهاى مغز انسان موجب شوق معنوى مى شوند.
     این دو از اصطلاح «الهیات عصبى» (Neurotheoligy) استفاده کردند.

     دکتر «پرسینگر» نیز در این زمینه تحقیقات بسیارى انجام داده است. اکثر آزمایشات انجام شده بر روى راهبان فرانسیسکانى و بوداییان تبتى بوده است. در این آزمایشات از تکنیک هاى تصویربردارى مغز استفاده شده که مهمترین آنها «توموگرافى با گسیل پوزتیرون» (PET) است. این تصویر بردارى ها اطلاعاتى کامل از کارکردهاى تک تک ساختارهاى مغز به ما مى دهند.

    تصویرهاى پایان  مراقبه  فعالیت افزاینده در لوب هاى فرونتال (که نواحى توجه و مراقبه هستند) و کاهش فعالیت در لوب پارتیال فوقانى خلفى را نشان دادند. لوب پارتیال فوقانى خلفى به طور اولیه براى شناخت جهت مکان است. افرادى که دچار آسیب این ناحیه هستند در تعیین مکان مشکل دارند. «پرسینگر» حتى این آزمایشات را بر روى افرادى که با مصرف LSD تجربیات دینى داشتند، انجام داد و جالب بود که نتایج کاملاً مشابه بود. در بیماران با تشنج لوب تمپورال نیز که بعضى اوقات همراه با تجربیات دینى است، نتایج کاملاً مشابه است.
     
    «نورو تئولوژى» که پایه اى نورولوژى براى تجربیات دینى قائل است، مى تواند دین را از دیدگاه هاى تکاملى، بیولوژیکى یا هر منظر دیگرى تبیین کند. اکنون این سئوال مطرح است که:

     مطالعه دین به عنوان پدیده اى نورو فیزیولوژى چه دلالت هایى براى تئولوژى خواهد داشت؟

    «نیوبرگ» معتقد است که بیولوژى مى تواند در تبیین این که چرا تئولوژى وجود دارد به ما کمک کند. «بیشاپ الیو اسگرشیا» مسئول مباحث اخلاق پزشکى در واتیکان در پاسخ به «نیوبرگ» مى گوید: «شما نمى توانید بگویید که مغز دعا و نیایش را ایجاد مى کند. در واقع شما علت و معلول را با یکدیگر خلط کرده اید.» «نیوبرگ» در پاسخ گفته است: «یافته هاى ما را هرکس مى تواند به شیوه اى تحویل گرایانه تفسیرکند ما نمى گوییم که مغز، خدا را خلق کرده است بلکه منظور این است که مغز به طور طبیعى تکامل پیدا کرده تا مکانیسم هایى براى تجربه دینى داشته باشد.»

     برخى  بر نوع تجربه دینى اى که این دانشمندان معتقد به بیولوژیک بودن آن هستند، اشکال وارد کرده اند. یعنى میان تجربیات دینى «Erlebnis» (تجربه زیسته) و «Erfahrang» (تجربه ذهنى) باید تفاوت قائل شد.

    «نورو تئولوژى» با سئوالات بسیار دیگرى روبه رو است؛ مثلاً:

    •  اگر تجربه دینى قابل تحویل به سیستم عصبى است پس چرا تنها یک دین وجود ندارد؟

    •  و اگر معتقدین به ادیان مختلف، پدیده هاى دینى مشترکى را تجربه مى کنند مثلاً احساس بى زمانى،  این پدیده ها از کجا ناشى مى شوند؟

    «نورو تئولوژى» رشته اى است که بیش از ۱۰ سال از عمر آن نمى گذرد. اگرچه بانیان آن انسان هاى بى دینى نبوده اند اما تفسیرهاى تحویل گرایانه اى از یافته هاى آنها به عمل آمده که دینداران را با مباحث جدیدى روبه رو ساخته است. 

     

    منبع : آرمان و اندیشه

    نظرات 0 + ارسال نظر
    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد