بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بگذار بروم...

 

بگذار بروم .

توان ایستادن ندارم .

ماندن

برای کسی است

که دلش به اتفاقی زنده باشد که با آن تمام هستی اش را تازگی بخشد .

من مرده ام ..

و ریشه های بودنم

سال های سال است که به خواب رفته اند و بیدار نمیشوند .


بگذار بروم .

وقتی در این شهر تنهایی ...

آدمها

برای آنکه حس زندگی کنند خویشتن را می فریبند

دروغ میگویند،چاپلوسی و خیانت و دو رویی و ...

مانده ام که این آدمها

چگونه در این احساس های تلخ میزیند و راضی میمانند از زیستن خود ؟؟

مانده ام ..

تنها میدانم

من طاقت فریب دادن خویش ندارم

ترجیح میدهم نباشم و این گونه هستی پاکم را به زهر آدمان دل مرده مبتلا نسازم  .


بگذار بروم .

خسته تر از آنم که برای بودن بخواهم رنگ دیگری به خود گیرم...

رهایم کن

بیش از این

برای ماندن

جا ندارم.<jalal>

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین پزشکی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://www.psttu.blogsky.com

خیلی قشنگ بود مرسی بگذار بروم ...آه جلال جان باهام حرف زدی با این نوشته قشنگ مرسی

داداش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

تو دیگه چرا داداشی؟

سلام
بیخیال داداش جون دست رو دلم نذار که...
ممنون که نظر گذاشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد