بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

بچه های فیزیک دانشگاه تربیت معلم سبزوار

اینجا از فیزیک میگیم از خودمون از دنیامون

خودم را باور دارم ...


سلام به همه ی دوستان

بعد از مدتها میخوام مطلب بذارم

امیدوارم نماز روزه هاتونم قبول باشه و دعا یادتون نره

خودم را باور دارم .........

روزهای سخت چه دیر می گذ رند و چقدر آزرده خاطرم میسازند.
و ناگهان روزهای شیرین از راه می رسند و روزهای تار خیلی زود فراموش می شوند و این چرخه همچنان ادامه دارد
چه آسان زندگی به بازی می گیرد ما را بدون اینکه به آن فکر کنیم ، بدون اینکه فرصت لبخند زدن به خودمان را به ما بدهد درگیرمان می کند وما هم از پی آن می خندیم و گریه می کنیم

گاهی اوقات چقدر مسخره به نظرم میرسد بازی های زندگی که اگر غافل شویم به واقع مارا به مسخره می گیرد و درخود فرو می برد ، خیلی بزرگی می خواهد ارزش زندگی خود را دانستن.

نمی خواهم در بند این وآن باشم...،بس است.می خواهم در بند خود باشم...
نمی خواهم فکرم از آن دیگرانی باشد که ذره ای به من فکرنمیکنند.

فکرم را،ذهنم را و روحم را برای خودم می خواهم تا زندگیم را از نو برای خودم و آنهایی که دوستشان دارم بسازم.

خیلی بهترم،خیلی سبک ترم و خیلی رها ترم از افکار بیهوده......

اینها را هم با کمی کینه و غم نوشتم...هنوز نتوانستم...اما سعی میکنم....

نظرات 1 + ارسال نظر
سوگند چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 01:09 ب.ظ

فکر میکنم متن مناسبی نبود
به علاوه اینکه زندگی ادم رو به بازی میگیره اما
این بستگی به ادم داره که چه جور بازیگری باشه؟؟؟
سرزنش فقط به انسانه نه زندگی

ممنون آره شما درست میگین این یجور شکواییه بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد