وقتی شروع به خوندن این مقاله میکنید سعی کنید تعصب های ذهنی رو بزارید کنار واقعا
به عمق این حرف ها و چالش ها فکر کنیم حتما چیزهایی بیشتیر هست که باید بیشتر بررسی شوند
البته دوستان نظرشون رو دوست داشتن بزارند راجع به اینگونه مطالب و سخن هایی و گفته هایی اگر سراغ دارند
حتما اینجا مطرح کنند چون من خودم به شخصه واقعا به اینگونه بحث ها علاقه خاصی دارم...
ادامه مطلب رو حتما بخونید...
جملات تحریکآمیز استیون واینبرگ (1) در کتاب «سه ثانیه اول»، بحث جدی را در مورد معنای حیات به جریان درآورد. او نوشته است:
««هر چقدر که جهان بیشتر قابل درک به نظر برسد، بیشتر هم بیمعنی به نظر میرسد. تلاش برای درک جهان یکی از چیزهایی است که سطح زندگی انسانها را از بیهودگی کمی فراتر میبرد»».
واینبرگ اقرار کرده که از بین تمام جملاتی که نوشته، این جمله عکسالعملهای غضبناکی را برانگیخته است. او بعدها نیز با ارائه نظرات خود مجادله دیگری را برانگیخت:
««با وجود یا عدم وجود مذهب، انسانهای خوب میتوانند درست و افراد بد شیطانی رفتار کنند. اما برای اینکه افراد خوب کارهای شیطانی انجام دهند، آنوقت مذهب لازم است»».
ظاهراً واینبرگ میل شیطانی مشخصی به تحریک اذهان داشته و مایل است افرادی را که ادعای بینش در معنای کیهانی جهان دارند، مورد تمسخر قرار دهد. او اقرار میکند که:
««برای سالهای متمادی من در مورد مسائل فلسفی یک بیذوق شاد بودم»».
او همانند شکسپیر عقیده دارد که ««جهان به مثابه یک صحنه نمایش است. اما فاجعه در متن نمایشنامه نیست! فاجعه این است که متنی وجود ندارد»».
واینبرگ در حقیقت نظریات دانشمندی به نام ریچارد داوکینز از آکسفورد را منعکس میکند. زیستشناسی که اظهار داشته است:
««در دنیایی با نیروهای فیزیکی کور ... برخی افراد آسیب میبینند و برخی دیگر شانس میآورند و شما نه میتوانید دلیل یا قانونی برای آن بیابید و نه حتی عدالتی. جهانی که ما مشاهده میکنیم، ویژگیهایی دارد که در صورت نبود هرگونه طرح، هدف، شیطان و اعمال خوب نمیتوان از آن جز لاقیدی بیرحم و کور انتظار داشت»».
در اصل واینبرگ مبارزهای را ترتیب داده است. اگر انسانها عقیده داشته باشند که جهان هدفی را دنبال میکند، در این صورت این هدف چیست؟
زمانی که ستارهشناسان در پهنه وسیع کیهان جستجو میکنند، با ستارگان غولپیکری مواجه میشوند که بسیار از خورشید ما بزرگترند و در جهانی که طیمیلیاردها سال به شدت در حال انبساط بوده، متولد شده و میمیرند. سخت است ببینیم تمام اینها چگونه به دقت هماهنگ شده تا سکونت انسانها روی یک سیاره کوچک که به دور یک ستاره گمنام میچرخند، ممکن شود.
اگرچه جملات او خشم زیادی را برانگیخته است، دانشمندان معدودی در مواجهه با او برآمدند. با این حال زمانی که آلن لایتمن و روبرتا براور با گروهی از کیهانشناسان برجسته مصاحبه کردند و از آنها پرسیدند که آیا با نظر واینبرگ موافق هستند یا خیر، در کمال تعجب تنها تنی چند از آنها ارزیابی غمافزای واینبرگ از جهان را پذیرفتند. یکی از دانشمندانی که کاملاً با واینبرگ موافق بود، ساندرا فِیبر از رصدخانه لیک و دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز بود که گفته است:
««من باور نمیکنم جهان برای انسانها خلق شده باشد. زمین، سیارهای است که از طریق فرایندهای طبیعی ایجاد شده است و به عنوان بخشی از تداوم بیشتر این فرایندهای طبیعی، حیات و حیات هوشمند ظاهر شدهاند. دقیقاً به همین روش، من فکر میکنم که جهان نیز در نتیجه برخی فرایندهای طبیعی ایجاد شده است و ظهور ما در آن، نتیجه کاملاً طبیعی قوانین فیزیک دربخش مشخصی از جهان است. به عقیده من مفهوم تلویحی نهفته در مسئله این است که نیروی محرکی وجود دارد که هدفی فراتر از وجود انسان را دنبال میکند. من به این عقیده ندارم. بنابراین فکر کنم که سرانجام با واینبرگ موافق هستم که از دیدگاه انسان این کاملاً بیهوده است»».
اما گروه بزرگتری از کیهانشناسان تصور میکنند واینبرگ از اساس دچار اشتباه شده و جهان هدفی دارد. حتی اگر نمیتوان در مورد آن سخن گفت.
پروفسوری در دانشگاه هاروارد به نام مارگارت گلر گفته است:
««من در مورد زندگی اینگونه فکر میکنم: شما زندگی میکنید و زمان آن هم کوتاه است. مسئله این است که تا جایی که میتوانید تجربه کسب کنید. این چیزی است که سعی دارم انجام دهم. من سعی میکنم مردم را تربیت کنم»».
برخی از آنان حقیقتاً در ساخته خداوند، وجود نقطه هدفی را باور دارند. دان پیج از دانشگاه آلبرتا، دانشجوی سابق استیون هاوکینگ گفته است:
««بله من معتقدم مطمئناً هدفی وجود دارد. درست است که از تمام اهداف اطلاعی ندارم ولی فکر میکنم یکی از آنها این است که خدا انسان را آفرید تا همدمش باشد. یک هدف بزرگتر ممکن است این باشد که آفرینش، باعث تجلیل از خدا میشود»».
او ردپای خدا را حتی در قوانین موجز فیزیک کوانتوم نیز مشاهده میکند:
«« قوانین فیزیک از بعضی جهات مشابه دستور زبانی به نظر میرسند که خداوند برای استفاده انتخاب کرده است»».
چالرز مایسنر از دانشگاه مریلند، یکی از پیشروان اولیه در تحلیل نظریه نسبیت عام اینشتین با پیج موافق است:
«« احساس من این است که در مذهب، موارد متعددی وجود دارد، مثل وجود خدا و اخوت انسان که حقایق جدی هستند که یک روز خواهیم آموخت و آنها را مورد تقدیر قرار میدهیم. شاید در یک زبان متفاوت و مقیاس متفاوت ... بنابراین فکر میکنم که حقایق واقعی وجود دارند و از نظر حسی عظمت جهان معنی پیدا میکند و سرانجام ما را به احترام و تکریم خالق وا میدارد»».
ادامه دارد ...
برگرفته شده از کتاب جهانهای موازی، نوشته میچیو کاکو، نشر مازیار
با تشکر از آقای اسماعیل جوکار
(1) استیون واینبرگ (Steven Weinberg) متولد ۳ مه ۱۹۳۳ در نیویورک ، فیزیکدان مشهور آمریکاییاست. او در سال ۱۹۷۹ به همراه عبدالسلام و شلدون لی گلاشو، جایزه نوبل فیزیک را به خاطر ادغام نیروی الکترومغناطیسی با نیروی هستهای ضعیف که به نیروی الکتریکی ضغیف معروف شد، (کهربایی ضعیف) دریافت کرد.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%88%D9%86_%D9%88%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%A8%D8%B1%DA%AF
سلام
خیلی جالب بود
دستت دردنکنه
مرسی از نظرت خوشحال شدم
منم علاقه زیادی به اینجور بحثا دارم
اصلا بحثا و سوالایی مث چطور به وجود اومدن جهان و هدف ایجادش و ... به نظرم از اساسیترین سوالا و دغدغه هاییه که یه آدم همیشه داره
حتی فکر کردن به اینکه واقعا بیهوده خلق شده باشیم و بدون هدف آدمو آزار میده!
واقعا یه جا خوندم استیون هافکینگ خواهش میکرد از بشر کمی کنجکاوتر باشند و کمی بیشتر فکر کنند به اطرافشون واقعا چی شده چرا کجا کی؟!!!!
بله!!!!!!!!!!!!
منم مشتاق اینجور بحث ها هستم.پیشنهاد میدم قبل از گذاشتن یه مطلب اینجوری یه سوالی طرح کنید تا همه جواب و نظراتشونو در موردش بگن و بعد مطلب اصلی رو تو وبلاگ بذارید.
مرسی حرف حساب که جواب نداره چشم از این به بعد واقعا اینطوری بهتره...